شعر در مورد پدر و مادر از مولانا و سهراب سپهری و شهریار و سعدی

شعر در مورد پدر و مادر

شعر در مورد پدر و مادر , شعر در مورد پدر و مادر از دست رفته , شعر در مورد پدر و مادر کودکانه , شعر در مورد پدر و مادر فوت شده

با مجموعه شعر در مورد پدر و مادر ، اشعاری زیبا در مورد پدر و مادر فوت شده ، زیباترین شعر در مورد پدر و مادر از دست رفته در سایت پارسی زی همراه باشید

اشعار پدر و مادر

مادر مثل مدادیست

که هر روز تراشیده شدن و کوچک شدنشو میبینیم و حس میکنیم تا وقتی که تموم بشه

و پدر مثل خودکاریست

که هرچقدر هم که باهاش بنویسیم تغییری در ظاهرش احساس نمیشه

چون از درون خالی میشه ، فقط یه روز باخبر میشیم که دیگه نمینویسه

⇔⇔⇔⇔

دخـتــَــر کـه بــاشی

میـدونـی اَوّلــــیـن عِشــق زنـدگیـتــ پـــِدرتـه

دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مُحکــَم تــَریـن پَنــآهگــاه دنیــآ

آغــوش گــَرم پـــِدرتـه

دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مــَردانــه تـَریـن دستــی

کـه مـیتونی تو دستـِـت بگیـــری و

دیگـه اَز هـــیچی نَتــَرسی

دســــتای گَرم وَ مِهـــــرَبون پـــِدرتـه

هَر کـجای دنیـا هم بـــاشی

چه بـاشه چـه نبــاشه

قَویتــریـن فِرشتــه ی نِگهبـــان پـــِدرته

بیشتر بخوانید : شعر در مورد بجنورد ، شعر جدید و زیبا و کوتاه در وصف شهر بجنورد

واژه واژه از فراقت گفتم  فکر کردم برایت شعر است

ور نه شاعر باشی

چقدر شعر برای تو سرودن سخت است

⇔⇔⇔⇔

گفــت : با پدر یه جمـــله بســـاز

گفتــم: من با پدر جمله نمیســازم ،

دنیــــــــامو می سازم

⇔⇔⇔⇔

 ز ادب پرس، مپرس از نسب و ثروت

ز هنر گوی، مگوی از پدر و مادر

شعر در مورد ثروت

⇔⇔⇔⇔

پدر

کاش بودی و می دیدی حس پدر مردگی چقدر دردآور است

شعری مرا به اوج خاطرات برد شعری که جانم را بعد از پنج سال سوزاند :

من که با هر بند انگشت تو در دستان خود

ذکر میگویم پدر،تسبیح میخواهم چکار…؟؟؟

⇔⇔⇔⇔

خدایـــا !

به بزرگیـــــت قســـم …

توعکس های دست جمعی …

جای هیچ پدر و مـــــادری رو خــالی نذار …

آمیـــــن

⇔⇔⇔⇔

چای مینوشم

ولی

از اشک

فنجان پر شده است

⇔⇔⇔⇔

با پدرم جدول حل میکردم که گفتم : پدر نوشته دوست, عشق , محبت و چهار حرفیه …

اتفاقا” دو حرف اولشم در اومده بود , یعنی ب و الف

یه دفعه پدرم گفت فهمیدم عزیزم میشه بابا

با اینکه میدونستم بابا میشه ولی بهش گفتم نه اشتباهه

گفت ببین اگه بنویسی بابا عمودیشم در میاد …

… تو چشام اشک جمع شده بود و گفتم میدونم میشه بابا ولی …

اینجا نوشته چهار حرفی، ولی تو که حرف نداری …

⇔⇔⇔⇔

پدرم ﺳﻼﻡ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ؟

ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﺧﺪﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ؟

پدر ﺭﻭﺯﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎ

⇔⇔⇔⇔

روزگاریست که ما را نگران می‌داری

مخلصان را نه به وضع دگران می‌داری

گوشه چشم رضایی به منت باز نشد

این چنین عزت صاحب نظران می‌داری

ساعد آن به که بپوشی تو چو از بهر نگار

دست در خون دل پرهنران می‌داری

نه گل از دست غمت رست و نه بلبل در باغ

همه را نعره زنان جامه دران می‌داری

ای که در دلق ملمع طلبی نقد حضور

چشم سری عجب از بی‌خبران می‌داری

چون تویی نرگس باغ نظر ای چشم و چراغ

سر چرا بر من دلخسته گران می‌داری

گوهر جام جم از کان جهانی دگر است

تو تمنا ز گل کوزه گران می‌داری

پدر تجربه ای دل تویی آخر ز چه روی

طمع مهر و وفا زین پسران می‌داری

کیسه سیم و زرت پاک بباید پرداخت

این طمع‌ها که تو از سیمبران می‌داری

گر چه رندی و خرابی گنه ماست ولی

عاشقی گفت که تو بنده بر آن می‌داری

مگذران روز سلامت به ملامت حافظ

چه توقع ز جهان گذران می‌داری

شعر از حافظ

بیشتر بخوانید : شعر در مورد دریای خزر ، شعر کوتاه و زیبا درباره دریای خزر و ساحل زیبا

پدر و مادر،

زندگیشان را با تواضع به فرزند می بخشند

شعر در مورد تواضع

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد پدر و مادر فوت شده

ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺨﺶ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺩﺏ ﺑﺮ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ

ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺨﺶ ….

پدرم ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﺍﻣﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻮﺩ

ﮐﻪ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﯼ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﺁﺭﺯﻭ ﺷﺪ.

تقدیم ب همه ی اونایی ک باباهاشون ب مهمونی خدا رفت….

⇔⇔⇔⇔

من نبودم و تو بودی ،

بود شدم و تو تمام بودنت را به پایم ریختی ،

حالا سالهاست که با بودنت زندگی می کنم ،

هر روز، هر لحظه، هر آن و دم به دم هستی

ببخش که گاهی آنقدر هستی که نمی بینمت ،

ببخش تمام نادانیها و نفهمی ها و کج فهمی هایم را،

اعتراض ها و درشتیهایم را ، و هر آنچه را که آزارت داد

دستانت را می بوسم و پیشانیت را ،

که چراغ راه زندگیم بودی و هستی و خواهی بود ،

خاک پایت هستم تا هست و نیست هست

به حرمت شرافتت می ایستم و تعظیم می کنم

⇔⇔⇔⇔

اتفاقهایی هست که حسرت آن تا همیشه باقی میمانند

مثل حسرت یک بار دیگر بوسیدن دستان پدر و مادر

⇔⇔⇔⇔

موضوع انشا : خوش بختی …

به نام خدا

خوش بختی یعنی قلب پدر و مادرت بتپد …

پایان !!!

⇔⇔⇔⇔

مادرها شبیه نخ تسبیح میمانند ،

به نسبت دانه ها کمتر خودنمایی میکنند

اما اگر نباشند هیچ دانه ای کنار دیگری نمیماند‏ !‏

خدایا نخ هیچ تسبیحی پاره نشود …

⇔⇔⇔⇔

مادر  بهشت  من  همه  آغوش گرم تست

گوئی   سرم    هنوز   به  بالین  نرم تست

مادرحیات با تو بهشت است و خرّم  است

ور  بی  تو بود  هر دو جهانش جهنّم است

ما را عواطف این همه  از شیر  مادر  است

این رقّتی که دردل وشوری که درسراست

اغلب  کسان  که پرده حــــرمت دریده اند

در کودکی محبّت مــــادر  ندیده اند

امروز   هستیم  به  امید  دعـــــای تست

فردا کلید باغ بهشتم رضای تست

⇔⇔⇔⇔

قسم برجامه ی پاکی که از عشقت به تن کردم

که تا جان دربدن دارم فراموشت نخواهم کرد

شعر در مورد پدر و مادر از دست رفته

زیبا ترین کلمه برلب های بشریت کلمه«مادر» وزیبا ترین آوا،

آوای«مادرم» است.این کلمه آکنده از عشق و امید است،

کلمه شیرین و مهر انگیز که از اعماق قلب بر می خیزد

وزیبائی است.مادر همه چیز ماست

مادر آن روح جاودانی است که

لبریز از عشق و

زیبائی است

بیشتر بخوانید : شعر در مورد هرمزگان ، شعر کوتاه و محلی زیبا در وصف استان هرمزگان

زنم از دیده بر دل روی مادر

منم مست کمان ابــروی مادر

گل از خجلت نقابی بر رخش زد

چو آمد عطر مشکین بــوی مادر

⇔⇔⇔⇔

زنم از دیده بر دل روی مادر / منم مست کمان ابــروی مادر

گل از خجلت نقابی بر رخش زد / چو آمد عطر مشکین بــوی مادر . . .

روزت مبارک ای بهترین و برترین

⇔⇔⇔⇔

مادرم مرغ دلم پر می‌کشد اندر هوایت

آرام جان باز آ که من مشتاق آن خندیدنت

به ماتمت من مانده‌ام با صد هزاران آرزو

آغوش باز مضطرب در حسرت بوییدنت

⇔⇔⇔⇔

مرا آن روز شادی بود در سر

که سر می‌بود بر زانوی مادر

چراغ خانه‌ی ما گشته خاموش

که مادر نیست اندر خانه دیگر

⇔⇔⇔⇔

آینه‌ی صدق و صفا مادر است

اسوه‌ی تقوا و وفا مادر است

ای که دلت خانه‌ی عشق خداست

حجت آیات خدا مادر است

⇔⇔⇔⇔

تو رها و ما اسیران ز غم تو گوشه‌گیران

همه ما به دام مانده، تو ز بند رسته مادر

⇔⇔⇔⇔

مادر نمــای قــدرت دنیـــای خلقـــت است

مادر به مـا ز ایــزد یکتــا فضیـــلت است

فـردوس را بــــه زیر قدمهـــاش مانده رب

کـو را مقــام، بعــد خـــدا در عبـادت است

⇔⇔⇔⇔

تو نمایانگر الطاف خدایی مادر

مروه و حج و صفایی مادر

زیر پای تو بهشت است بهشت

باز هم طفل توام ،هرچه کردم ، چه زیبا و چه زشت

⇔⇔⇔⇔

بهترین بخش بچه بودن زمانی بود

که روی کاناپه خوابمان میبرد

و فردا به صورت جادویی ، روی تخت بیدار میشدیم !

مادرم روزت مبارک

⇔⇔⇔⇔

به پاس آن همه مهر و وفایت

حقیر است این محبت‌ها برایت

ندیدم در جهان بهتر ز مادر

سر و جانم همه بادا فدایت

شعر در مورد پدر و مادر از مولانا

مادر یعنی آرامش

پدر یعنی آسایش

خدا هرگز این دوتارو از ما نگیره

⇔⇔⇔⇔

بزرگترین دروغ همه مامان ها :

دیگه دوستت ندارم !

بیشتر بخوانید : شعر در مورد سمنان ، شعر سمنانی کوتاه با معنی و شعر سمنانی ننه ننه نکرا

دندانم شکست برای سنگریزه ای که در غذایم بود …

دردم گرفت نه برای دندانم ،

برای کم شدن سوی چشم مادرم !

⇔⇔⇔⇔

مادرم

من هرگز بهشت را زیر پایت ندیدم ،

زیر پای تو آرزوهایی بود که از آن گذشتی به خاطر من

⇔⇔⇔⇔

نبودن هایى هست

که هیچ بودنى جبرانشان نمیکند

و آدمهایی هستند

که هرگز تکرار نمیشوند

و تو آنگونه ای مـــــــــــــــادر

⇔⇔⇔⇔

در رفاقت تنها مادرم برنده شد

چون شیری که به من داد پس نگرفت‏‏ !

⇔⇔⇔⇔

یک گوشه ازقلبم هست

که همیشه فقط برای بابام میمونه ،

همون جایی که خاطرات کودکی ام

هنوز زنده اند حتی وقتی بزرگ میشم

⇔⇔⇔⇔

ﭘﺪﺭ ﻳﻌﻨﻲ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﻧﻴﻮﻣﺪﻩ

ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﻛﻪ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻣﻴﺸﻲ ﻣﻴﺒﻨﻲ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻬﺖ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﻴﺰﻧﻪ

⇔⇔⇔⇔

کودک که بودم وقتی زمین میخوردم مادرم مرا میبوسید

و تمام دردهایم از یادم میرفت …

دیروز زمین خوردم ولی دردم نیامد

اما به جایش تمام بوسه های مادرم یادم آمد !

⇔⇔⇔⇔

ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ

ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﮑﻬﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ …

⇔⇔⇔⇔

بی محبت مادر

یک قنات بی آبم

مثل راه بی مقصد

مثل عکس بی قابم

بیشتر بخوانید : شعر در مورد رشت ، شعر زیبا و کوتاه و گیلکی دربازه گیلان و رشت و تالش

“ببخشید بابا ، نتونستم”

این جمله را پدر گفت و پیر شد …

⇔⇔⇔⇔

مادر

روسری ات را بردار تا ببینم بر شبِ موهایت چند زمستان برف نشسته است

تا من به بهار رسیده ام

⇔⇔⇔⇔

مادرم پیامبری بود با زنبیلی پر از معجزه !

یادم نمی رود در اولین سوزِ زمستانی ،

النگویش را به بخاری تبدیل کرد

⇔⇔⇔⇔

بزرگترین درد دنیا اینه

که ببینی اونی که تا دیروز درداتو میکشیده

داره درد میکشه !

اون یه نفر مادره

⇔⇔⇔⇔

هیچ جای دنیا

امنیت دستهای پدر و مادر رو نداره !

⇔⇔⇔⇔

دست بنه بر دلم از غم دلبر مپرس

چشم من اندرنگر از می و ساغر مپرس

جوشش خون را ببین از جگر مؤمنان

وز ستم و ظلم آن طره کافر مپرس

سکه شاهی ببین در رخ همچون زرم

نقش تمامی بخوان پس تو ز زرگر مپرس

عشق چو لشکر کشید عالم جان را گرفت

حال من از عشق پرس از من مضطر مپرس

هست دل عاشقان همچو دل مرغ از او

جز سخن عاشقی نکته دیگر مپرس

خاصیت مرغ چیست آنک ز روزن پرد

گر تو چو مرغی بیا برپر و از در مپرس

چون پدر و مادر عاشق هم عشق اوست

بیش مگو از پدر بیش ز مادر مپرس

هست دل عاشقان همچو تنوری به تاب

چون به تنور آمدی جز که ز آذر مپرس

مرغ دل تو اگر عاشق این آتشست

سوخته پر خوشتری هیچ تو از پر مپرس

گر تو و دلدار سر هر دو یکی کرده ایت

پای دگر کژ منه خواجه از این سر مپرس

دیده و گوش بشر دان که همه پرگلست

از بصر پروحل گوهر منظر مپرس

چونک بشستی بصر از مدد خون دل

مجلس شاهی تو راست جز می احمر مپرس

رو تو به تبریز زود از پی این شکر را

با لطف شمس حق از می و شکر مپرس

شعر از مولانا

شعر در مورد آذر ماه

⇔⇔⇔⇔

شرمنده می کند فرزند را

دعای خیر مادر در کنج خانه ی سالمندان .

⇔⇔⇔⇔

خورشید

هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود

اما زودتر از او به خانه بر می گردد

⇔⇔⇔⇔

به سلامتیه مادرایی که با حوصله راه رفتن رو یاده بچه هاشون دادن

ولی تو پیری بچه هاشون خجالت میکشن ویلچرشونو هل بدن !

⇔⇔⇔⇔

سرم را نه ظلم می تواند خم کند نه مرگ ، نه ترس

سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم می شود مادرم

⇔⇔⇔⇔

قند خون مادر بالاست

دلش اما همیشه  شور می زند برای ما

اشک‌های مادر , مروارید شده است در صدف چشمانش

دکترها اسمش را گذاشته‌اند آب مروارید

حرف‌ها دارد چشمان مادر گویی زیرنویس فارسی دارد

دستانش را نوازش می کنم داستانی دارد دستانش

شعر در مورد پدر و مادر از مولانا شعر سهراب سپهری در مورد پدر و مادر شعر در مورد پدر و مادر از سعدی شعر غمگین درباره پدر و مادر شعر در مورد پدر و مادر فوت شده شعر حافظ در مورد پدر و مادر شعر زیبا و کوتاه در مورد پدر و مادر شعر در مورد پدر و مادر کودکانه

دسته بندی: شعر
بروز رسانی توسط در سه شنبه 24 مهر 1403

کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام سایت بزرگ ایرانیان و لینک مستقیم بلا مانع است.